English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6845 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax evasion U عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
ability to pay principle of taxation U اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
regressive tax U مالیاتی که به نسبت کم شدن مبلغ پایه مالیات تنزل کند
withholding taxes U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
withholding tax U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
liquidation U پرداخت بدهی
the d. of a debt U پرداخت بدهی
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
defaults U عدم پرداخت بدهی
monetization U پرداخت نقدی بدهی
due U بدهی موعد پرداخت
defaulted U عدم پرداخت بدهی
liquidation [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
defaulting U عدم پرداخت بدهی
realisation [British E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
realization [American E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
solvency U توانایی پرداخت بدهی
default U عدم پرداخت بدهی
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
tax cuts U کاهش مالیات
tax deduction U کاهش مالیات
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
delegatee U کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
The senator argued in favour of lowering the tax. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
tax evasion U فرار از پرداخت مالیات
redemption U پرداخت مالیات اراضی
taxpaying capacity U فرفیت پرداخت مالیات
pre tax profit U سود قبل از پرداخت مالیات
marginal propensity to pay taxes U میل نهائی به پرداخت مالیات
equal sacrifice theory U مالیات بایدمتناسب با قدرت پرداخت افرادباشد
tax deduction U تخفیف مالیاتی مخارجی که معافیت مالیاتی دارند
evasive steering U اجتناب از زیردریایی دشمن حرکت اجتناب امیز ناو
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
evasion U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions U اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
pay as you go principle U اصلی که بر اساس ان مالیات دریافتی توسط دولت برای سیستم تامین اجتماعی در هرسال به بازنشستگان درهمان سال پرداخت میشود وبنابراین دولت وجوهی را ازاین بابت جمع اوری نمیکند
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
tax friction U کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning U کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression U روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
incidence of taxation U تحمل کننده نهایی مالیات کسی که بار اصلی مالیات رابه دوش می کشد
advalorem tax U مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
remission of taxes U صرف نظر از گرفتن مالیات گذشت از مالیات
excise tax U مالیات برفروش مالیات غیر مستقیم
excise U مالیات کالاهای داخلی مالیات غیرمستقیم
decreased U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decrease U کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases U کاهش یافتن کم شدن کاهش
progress payment U پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matte U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt U فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing U پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
assessment U ممیزی مالیات وضع مالیات
assessments U ممیزی مالیات وضع مالیات
usance U مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill U نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
nonneutralities of income taxation U خنثی نبودن مالیات بر درامد بی طرف نبودن مالیات بردرامد
tax limit U حد مالیاتی
fiscal U مالیاتی
wage fund theory of wages U نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
stop order U دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate U پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage U کسری پرداخت کسر پرداخت
decreased U کاهش دادن کاهش
decreases U کاهش دادن کاهش
decrease U کاهش دادن کاهش
tax expenditures U مخارج مالیاتی
tax friction U اصطکاک مالیاتی
ratability U مشمولیت مالیاتی
taxpayer U مودی مالیاتی
tax remission U معافیت مالیاتی
tax credit U اعتبار مالیاتی
tax collector U تحصیلدار مالیاتی
surtax U جریمه مالیاتی
revenuer U مامور مالیاتی
tax efficiency U کارائی مالیاتی
tax equation U معادله مالیاتی
tax equity U عدالت مالیاتی
tax base U مبنای مالیاتی
tax exclusion U استثنای مالیاتی
tax exemption U معافیت مالیاتی
tax capacity U فرفیت مالیاتی
tax concession U بخشودگی مالیاتی
tax revenue U درامد مالیاتی
tax system U نظام مالیاتی
tax havens U پناهگاه مالیاتی
tax havens U بهشت مالیاتی
tax havens U ماوای مالیاتی
tax haven U پناهگاه مالیاتی
tax haven U بهشت مالیاتی
tax haven U ماوای مالیاتی
tax burden U بار مالیاتی
capitation U سرشماری مالیاتی
fiscal policy U سیاست مالیاتی
burden of taxation U بار مالیاتی
taxpayers U مودی مالیاتی
tax incentive U انگیزه مالیاتی
tax instrument U ابزار مالیاتی
tax law U قانون مالیاتی
tax payer U مودی مالیاتی
tax policy U سیاست مالیاتی
arrears of taxes U بقایای مالیاتی
tax proceeds U عواید مالیاتی
shirk U اجتناب
shirked U اجتناب
shirking U اجتناب
shirks U اجتناب
eschewal U اجتناب
elusion U اجتناب
avoidance U اجتناب
censuses U احصائیه ممیزی مالیاتی
effective tax rate U نرخ موثر مالیاتی
regressive tax system U نظام مالیاتی کاهنده
census U احصائیه ممیزی مالیاتی
regressive tax system U نظام مالیاتی نزولی
effective tax system U نظام موثر مالیاتی
tax rolls U جزو جمع مالیاتی
tax loopholes U روزنههای فرار مالیاتی
non tax revenue U درامد غیر مالیاتی
tax reforms U اصلاح امور مالیاتی
net tax revenue U خالص درامد مالیاتی
unavoidable U اجتناب ناپذیر
steer clear U اجتناب کردن
eschewing U اجتناب کردن
eschews U اجتناب کردن
forbears U اجتناب کردن از
to shuffle throuch shun U اجتناب کردن از
avoidable U اجتناب پذیر
passes U اجتناب کردن
stay away from <idiom> U اجتناب کردن
eluding U اجتناب کردن از
eludes U اجتناب کردن از
eluded U اجتناب کردن از
steer clear of someone <idiom> U اجتناب کردن
elude U اجتناب کردن از
eschew U اجتناب کردن
pass U اجتناب کردن
eschewed U اجتناب کردن
passed U اجتناب کردن
inevitable U اجتناب ناپذیر
avoidancae training U اجتناب اموزی
avoidance gradient U شیب اجتناب
indispensable <adj.> U اجتناب ناپذیر
evitable U اجتناب پذیر
forbear U اجتناب کردن از
inevitable <adj.> U اجتناب ناپذیر
inescapable U غیرقابل اجتناب
inalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
absolute <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalienable <adj.> U اجتناب ناپذیر
unalterable <adj.> U اجتناب ناپذیر
aviod U اجتناب کردن از
active avoidance U اجتناب فعال
retardation U [افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین] [در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale U کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
levying U اخذ مالیات مالیات
taxation U مالیات بندی مالیات
levied U اخذ مالیات مالیات
levied U مالیات بندی مالیات
levies U اخذ مالیات مالیات
levies U مالیات بندی مالیات
levy U مالیات بندی مالیات
levying U مالیات بندی مالیات
levy U اخذ مالیات مالیات
inevitable U غیر قابل اجتناب
risk avoider U اجتناب کننده از خطر
risk avoider U اجتناب کننده از ریسک
refrainment U خود داری اجتناب
avoidable costs U هزینههای قابل اجتناب
unavoidable U غیر قابل اجتناب
ransom U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms U وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
to stay away from something U اجتناب کردن از چیزی یا جایی
emergency risk U خطرات غیرقابل اجتناب اتمی
accelerationists U شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
regressive income tax U مالیات بر درامد کاهنده مالیات بر درامد نزولی
a comparison of the tax systems in Italy and Spain U مقایسه سیستم های مالیاتی در ایتالیا و اسپانیا
letter-box company U شرکتی [درپناهگاه مالیاتی] که تنها صندوق پستی دارد
last chance rule U مقررات مربوط به اجتناب ازتصادم با قایقهای دیگر
stagnation thesis U ایجاد رکود اقتصادی اجتناب ناپذیر خواهد بود
evade U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evaded U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evades U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
evading U فرار کردن ازدشمن اجتناب از دستگیر شدن به وسیله دشمن
terrain avoidance U اجتناب خودکار هواپیما از برخورد باموانع زمینی هنگام فرود
carnet U اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
lay up U ضربه زدن به مسافت کوتاهتر از عادی برای اجتناب از افتادن ان در مانع
acid reduction U کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
Recent search history Forum search
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1due amount
1a food shop let us "eat now,pay later"thanks to the Barrett name.
1offshoring
3معنی کلمه retraction چیست؟
0موقع پرداخت الکترونیکی مبلغی نوشته شده درجایی که پرداخت کننده بایدمبلغ بزند
0نحوه کار با نرم افزار waze
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com